علی و کتاب استفاده از زمان و هدر دادنش!

مشغول بازی کردن بود! جوری که انگار داشت مهمترین کار دنیا را با دقتی کم نظیر انجام میداد. یکهو صدای مادرش آمد که : علی! جمله سازیات رو انجام دادی ؟! نه ! زوده مامان! و باز بی توجه شروع کرد به بازی کردن! ماشین کوچکی را با دقت از روی یک خط […]