داستان ما قدیمی است.
داستان ما از تی پی شروع شد. نه! از پیشترها شروع شد. بله از کودکی من.
ولی همین آخرش را می گویم.
کارت بازی همیشه مورد علاقهٔ من بوده چه برای یادگیری و چه سرگرمی. از زمان کودکی تا حال. هنوز هم در کلاس هایم برای آموزش به مخاطب از کارت استفاده می کنم. این مسئله هیچ ربطی به سن ندارد. حتا بازی هم می کنیم. این شد که تی پی کارت را طراحی کردم. به عنوان ناشر – مؤلف چاپش کردم. انگلیسی اش چاپ شد برای بخش بعدی قانون ناشر – مولف ملغی شد. من ماندم و کوهی از تی پی! یکی از مسئولی محترم ارشاد به دادم رسیدند. گفتند، مگر اجازهٔ نشر ندارم. من که همیشه کتاب هایم را با ناشرین دیگری کار کرده بودم، پاسخ منفی دادم و ایشان هم به من گفتند تقاضا بدهم تا بررسی شود و مراحلش را طی کند. من که اصلن به آن فکر هم نکرده بودم، گفتم من؟ ایشان گفتند، شما اهل قلمیدو دارای تحصیلات عالی، هم به خودتان کمک خواهد شد هم به بقیه. دست و پایم را گم کرده بودم. این شد که مات و مبهوت به دنبال مراحل اداری رفتم و فکر کنم به عنوان آخرین متقاضی درخواستم را دوان دوان گذاشتم در پروندهٔ مربوطه.
شرایط را حائز بودم. موافقت شد. امتحان دادیم برای مجوز گرفتن. محاسبات مالیش را یاد نمی گرفتم. وای که در جلسهٔ امتحان کلی خجالت کشیدم. ولی آخرش موفق شدم!
اسم پیشنهادی برای انتشارات هم که تایید شد، من تی پی زبان فرانسه را رسمن با نام انتشارات او چاپ کردم.
کتاب ۱۰۱دلیل حسابی که از بچه بودنمان خوش حال باشیم، اولین کتاب انتشارات او است. در این کتاب، سوگند نامهٔ انتشارات او ، آمده است. آن سوگند نامه قسمتی از سوگندهای من و ما است برای خدمت به مردم. مردمی که به آن ها عشق می ورزم.
کار حرفه ای انجام میدید . خیلی خوبه . بخصوص جنس کاغذ را خوب انتخاب می کنید.