نویسنده: میشل پوئش / بریژیت لابه
مترجم: ترانه وفایی
تصویرگر: ژاک عزم
سال نشر: 1395
تعداد صفحات: 37
گرافیک: فاطمه رئوف پی
عادی بودن و عادی نبودن
فلسفه را بچشیم
میشل پوئش – بریژیت لابه
ترانه وفایی
نویسنده: میشل پوئش / بریژیت لابه
مترجم: ترانه وفایی
تصویرگر: ژاک عزم
سال نشر: 1395
تعداد صفحات: 37
گرافیک: فاطمه رئوف پی
90,000 تومان
از پشت جلد کتاب عادی بودن و عادی نبودن :
وقتی گرسنه تفکریم
این مجموعه به شیوه ای شیرین و به طور مستقیم افکار جدیدی را در ذهن ما ایجاد می کند و به ما کمک می کند به سوال های مهمی که در ذهن داریم بهتر فکر کنیم.
عادی بودن و عادی نبودن
بابا بوی سوختگی می آید. عادی نیست، «چرا عادی است»، یادم رفته گوشت را از فر در بیاورم.
نگاه کن برف می آید! در بهار عادی نیست! چه چیزی عادی است و چه چیزی عادی نیست؟
---------
---------
بخشی از متنِ کتاب قصه های سفید : همه جا از کاغذ پُر بود. کاغذهایی که با جوهرهای مختلف سیاه شده بودند. قلمش را برداشت. بر کاغذ سفید گذاشت. کاغذ منتظر قلم. قلم منتظر نگارنده ی سطرها. و واژه ها منتظرتر.نیم فاصله کتابی است شامل 172 عبارت که در گرافیکی ویژه پیچیده شده است! 172 عبارت کوتاه که در هر یک داستانی بلند پنهان است!
میگویند باید جوری بنویسی که بشود در یک نشست خواندش. چون کسی حوصلهی خواندن ندارد. خب ما هم جوری مینویسیم که بشود در یک نشست خواندش. حتی پیش از نشستن! یا شاید هم پس از برخاستن. خلاصه اینکه خلاصه است و خلاصهنویسی سرنوشت ماست. فقط هم خلاصهنویسی نیست؛ خلاصهخوانی و خلاصهگویی و خلاصهبینی و دیگر خلاصهها با نسل ما به دنیا آمدهاند. کمی سردرگم میان بودن و نبودن! درست مثل نیم فاصله که هم فاصله هست و هم نیست! این نوشتهها حرف دل است. حرف دل را نمیتوان تا ابد بر زبان نیاورد. اگر بر زبان نیاید، از چشم میزند بیرون. بهتر است سخن بر زبان بیاید تا بر چشم. مهدی روزرخ (م.مسافر)او حضوریست جهان شمول... در پی حذف تمام مرزها و دیوارها. در گذر از تمام زمانها و فضاها و گاه در میان این متنِ آهنگین همسفر با نامهای آشنا... مارسل پروست، ژان پل سارتر و ... در این سفر شگفتآور باید همراهش شد. همراهِ او!
از متن کتاب: ➖ ويزايي براي ورود براي او در نظر گرفته نشده است. حتي به اتحاد كشورها و عدم اتحاد آنان توجهي ندارد. مواظب است. جاي بچهها را خوب ميشناسد. بوي چمن را كه حس ميكند ميداند كجا برود. از تمدن شهري با خبر بود. از باستان شناسها در مورد بناهاي تاريخي پرسيده بود. از الههها كه صحبت شد، به الهه باران كه رسيد مكث كرد. بوي باران را ميشناخت. او يكسره رفت و آمد ميكند.---------
---------
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.