توضیحات
نویسنده: لوئیز ال هی
مترجم: مریم رزاقی
سال نشر: 1391
تعداد صفحات: 27
تصویرگر: مانوئلا اسجوارز
گرافیک: فاطمه رئوف پی
شابک: 3-07-5810-600-978
نویسنده: لوئیز ال هی
مترجم: مریم رزاقی
سال نشر: 1391
تعداد صفحات: 27
تصویرگر: مانوئلا اسجوارز
گرافیک: فاطمه رئوف پی
شابک: 3-07-5810-600-978
وزن | 90 گرم |
---|---|
ابعاد | 20 × 20 سانتیمتر |
90,000 تومان
کتاب مصوّر حاضر، حاوي کلمات کليدي براي کودکان است که به زباني ساده و براي گروه کودکان تدوين شده است. هدف از نگارش اين کتاب، آموزش «مثبتنگري» در زندگي است. در اين کتاب، نگارنده مثالهايي را دربارة اين که بچهها چطور افکار منفيشان را به سمت و سوي حرفها و اعمال مثبت تغيير جهت دهند ارائه کرده است. والدين ميتوانند به همراه فرزندانشان در منزل عبارات تأکيدي مثبت را در مقابل آينه تکرار کنند. زيرا آينه ابزار بسيار قدرتمندي است و به کلماتي که بيان ميکنند مرتبط است. برخي از اين عبارات تأکيدي عبارتند از: «من خودم را درست همين شکلي که هستم دوست دارم»؛ «دور تا دور مرا عشق فرا گرفته است»؛ «به خاطر چيزهايي که دارم سپاسگزارم»؛ «تصميم گرفتهام خوشبين باشم».
( متن از سایت خانه کتاب )
---------
---------
وقتی گرسنه تفکریم
این مجموعه به شیوه ای شیرین و به طور مستقیم افکار جدیدی را در ذهن ما ایجاد می کند و به ما کمک می کند به سوال های مهمی که در ذهن داریم بهتر فکر کنیم.کلام و سکوت
خالی کردن ذهن کار ساده ای نیست، ایجاد سکوت در درون خود هم کار ساده ای نیست. با این وجود، ما به آن احتیاج داریم. ما به این سکوت و به این خلا احتیاج داریم تا همه چیز را مرتب کنیم. دقیقا مثل مواقعی که نیاز داریم که دیگران سکوت کنند. تا ما بتوانیم فکر کنیم و تمرکز کنیم. در مورد داشتن حق بیان بسیار صحبت می کنیم... ولی ما باید درخواست حق سکوت هم داشت باشیم.او حضوریست جهان شمول... در پی حذف تمام مرزها و دیوارها. در گذر از تمام زمانها و فضاها و گاه در میان این متنِ آهنگین همسفر با نامهای آشنا... مارسل پروست، ژان پل سارتر و ... در این سفر شگفتآور باید همراهش شد. همراهِ او!
از متن کتاب: ➖ ويزايي براي ورود براي او در نظر گرفته نشده است. حتي به اتحاد كشورها و عدم اتحاد آنان توجهي ندارد. مواظب است. جاي بچهها را خوب ميشناسد. بوي چمن را كه حس ميكند ميداند كجا برود. از تمدن شهري با خبر بود. از باستان شناسها در مورد بناهاي تاريخي پرسيده بود. از الههها كه صحبت شد، به الهه باران كه رسيد مكث كرد. بوي باران را ميشناخت. او يكسره رفت و آمد ميكند.---------
---------
---------
---------
بخشی از متنِ کتاب قصه های سفید : همه جا از کاغذ پُر بود. کاغذهایی که با جوهرهای مختلف سیاه شده بودند. قلمش را برداشت. بر کاغذ سفید گذاشت. کاغذ منتظر قلم. قلم منتظر نگارنده ی سطرها. و واژه ها منتظرتر.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.