شعری از محمود درویش شاعر و نویسنده فلسطینی

در خانهی مادری خیره میشود عکسم به من دست برنمیدارد از پرسیدن: مهمانِ من! تو همین منی؟ بیست سالگیام؟ بی عینکِ طبّی؟ بی چمدان؟تَرَکی در دیوار کافیست تا از ستارهها شوقِ خیره شدن در جاودانگی را بیاموزی [و این جاودانگی چیست؟ از خودم میپُرسم] مترجم : محسن آزرم محمود درویش منبع : شمال از […]