در ابتداي جلسه دكتر سعيد ناجي، عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، در پاسخ به پرسش عباسلودبير نشست، مبني بر چيستي فلسفه براي كودكان گفت: براي تعريف فلسفه براي كودكان، ابتدا بايد به تعريف فلسفه پرداخت و متذكر شد كه آنچه در خصوص فلسفه براي كودك اعمال ميشود، طبيعتاً متفاوت با آن فلسفه براي بزرگسالان ( به معناي عام) است. علاوه بر آن، مدتهاست كه فلسفه در كشورها به نوعي مهجور مانده و تنها در محدوده دانشگاهها و گروههاي فلسفه گرفتار شده است و ارتباطش با مردم جامعه بسيار كم به نظر ميرسد. امروزه فلاسفه به طور خاص گردهم ميآيند و با هم بحث ميكنند، در حالي كه مردم با سؤالات فلسفيشان درگيرند. لذا فلاسفه زيادي سعي كردند كه فلسفه را كاربردي كنند. متيوليپن كه بنيانگذار برنامه «فلسفه براي كودكان» است باعث شد كه فلسفه با جامعه (كه مانند نفت و آب بودند و جمع نميشدند) عجين شود. فلسفه براي كودكان، همان فلسفهاي كه در دانشگاهها تدريس ميشود نيست. چون آنچه در دانشگاهها به دانشجويان تدريس ميشود، مكاتب فلسفي و تاريخ فلسفه است نه خود فلسفه. در حالي كه فلسفه آماتور متعلق به كساني است كه همانطور كه گفته شد جزء خواص اهل فلسفه نيستند ولي دغدغه فلسفي دارند و از طريق كنكاش و تفكر فلسفي به سؤالات خود پاسخ ميدهند و لازم نيست وارد آكادمي شوند. همين سؤالات شخصي، فرد را وادار به تفلسف ميكند. پس «فلسفه آماتور» به معناي پاسخ به سؤالهاي بنيادين آدمي است: مانند از كجا آمدهام؟ به كجا ميروم؟ … . در اين نوع فلسفه، فلسفه به تحقيق و كند و كاو بسيار نزديك شده و هر پرسش و تحقيقي در اين زمينه ميگنجد. اما سؤالي كه در اينجا مطرح است اين است كه چطور اين موضوع با كودكان ارتباط پيدا ميكند؟ بررسيهاي به عمل آمده، نشان ميدهد كه كودكان فيلسوفتر از بزرگسالانند. بدين معنا كه سؤالاتي كه در ذهن كودكان ايجاد ميشود هرگز به ذهن بزرگسالان نميرسد (!)
با توجه به كنجكاوي ذاتي و حيرت و شگفتياي كه بچهها نسبت به بزرگان دارند، كودكان در حوزههاي مختلف فلسفي، سؤالات بيشماري براي طرح كردن دارند! و به نوعي فيلسوفترند. افراد بزرگسال با پذيرش صرف تجربيات دانشمندان و داشتن جواب حاضر متفكران، امكان تحقيق و تفلسف را از خود ميگيرند.
سپس از ناجي از «هدف» برنامه فلسفه براي كودكان سؤال شد كه دكتر ناجي در ادامه بحث خود در پاسخ به اين سؤال گفت: پرسيدن سؤالهاي خوب بخشي از فلسفه است و پاسخ دادن به سؤالات، بخش بعدي و تكميلي آن است. درواقع بحث «فلسفه براي كودكان» فقط پرسش كردن به نحو صحيح را آموزش نميدهد. از ميان 18 مهارتي كه اين برنامه ميآموزد، اولين آن درست پرسيدن است. مسئله زماني طرح ميشود كه يك پرسش قابل فهم براي همه مطرح شود. پرسش كردن نيازمند مهارتهاي فكري و زباني است. در اين برنامه معناسازي و مفهومسازي صورت گرفته و كودك از اين طريق ميداند كه با چه نوع جملهاي پرسش خود را بيان كند. درواقع «فلسفه براي كودكان» به جاي اين كه نشانهاي براي نماياندن مسير درست باشد، راه رفتن را به كودك آموزش ميدهد.
در ادامه جلسه دكتر ترانه وفايي مترجم و مدرس حوزه «فلسفه براي كودكان» به بيان نظرات خود درباب ماهيت برنامه «فلسفه براي كودكان» پرداخت. به اعتقاد وي، ارائه فلسفه (گفت وگوي فلسفي) براي كودك و بزرگسال تفاوتي ندارد. تنها بايد از كلمات و ادبيات سادهتري در بحث از فلسفه براي كودكان استفاده كنيم. تفاوت در انتظار اين دو سن، از فلسفه است. بزرگسال از فلسفه انتظار بيحد و حصري دارد و ميخواهد از اين طريق از بسياري از نگرانيهاي فلسفي درآيد، اما كودك هيچ دغدغهاي در اين خصوص ندارد. ديگر اين كه بزرگسالان معمولاً با پيش زمينهاي از اعتقادات و باورهاي گذشته خود وارد بحث ميشوند و سخن ميگويند، اما كودك ساده و بدون هيچ پيش زمينهاي بحث ميكند. زيرا كودكان سادهاند و ساده هم حرف ميزنند. اين مسئله به تجربه هم ثابت شده است.
اما كودك با چه هدفي وارد كارگاه فلسفه ميشود؟ اين پرسشي بود كه دكتر وفايي با طرح آن، بحث خود را ادامه داد. به زعم ايشان برنامه «فلسفه براي كودكان»، راهي است براي بهتر فكر كردن و بهتر نگاه كردن. اين راه كه از ناداني شروع ميشود و به عمل انديشيدن ميانجامد، راه هموار و مستقيم «تفكر» است. تفكر، از طريق آموزش «چگونه پرسيدن» به كودك منتقل ميشود. براي تشريح چيستي اين برنامه بهتر است نگاهي به تاريخ فلسفه بيندازيم. هميشه در تاريخ فلسفه ميان كودكي و فلسفه پيوند خاصي بوده است. بايد بررسي كنيم كه در فلسفه چه جاي پايي از كودك ديده ميشود و از سوي ديگر بايد ببينيم كه از كودكي چه جاي پايي از فلسفه به چشم ميخورد؟
به طور كلي فلسفه چيزي است كه آوردن نامش، در مواجهه اول ما را به وحشت مياندازد اما با فاصله نگرفتن از فلسفه ميتوان به آن دست يافت. بدون فلسفه ميتوان زندگي كرد، نفس كشيد، بود و نمرد و ميتوان گفت كه همه سؤالات و تفكرات، فلسفي نيستند و آنچه مهم است اين است كه بپرسيم انتظار ما از نگاه كودك چيست؟ و انتظارمان از خودمان چيست؟ با فلسفه ميتوان پايههاي زندگي كودك را محكمتر كرد، درست است كه گفتيم بدون فلسفه نميميريم اما بهتر است كودك با وارد كردن انديشه به زندگي خود عمق ببخشد و چشمانش را بيشتر باز كند تا بهتر ببيند. مسلماً چنين كودكي آيندهاي بهتر و افكار و استدلالاتي قويتر و پختهتر خواهد داشت.
اما سؤالات فلسفي كودك كه گفته شد بيشتر و عميقتر از بزرگسالان است از كجا ناشي ميشود؟ بنا به گفته دكتر وفايي و به قول افلاطون و سپس ارسطو، با حيرت كردن است كه آدمي به طرح سؤالات فلسفي و خود فلسفه ميرسد. بنابراين ميتوان گفت كه سؤالات فلسفي معمولاً از اولين پرسشهاي كودك نشأت ميگيرد! ديگر هدف يا خاصيت آموزش فلسفه به كودكان اين است كه كودك به وسيله فلسفه ميتواند افكار نادرست را از ذهن خود پاك كند.
سؤال بعدي كه از سوي مدير اين نشست طرح شد، پرسش بسياري از كساني است كه اولين بار نام برنامه «فلسفه براي كودكان» را ميشنوند و با تعجب ميپرسند: آيا فلسفه براي كودكان به لحاظ سني مناسب است؟ زيرا متفكراني چون ژان پياژه معتقدند كه كودك تا 12 سالگي با استدلالهاي قياسي به پرسشهاي خود پاسخ ميدهد. در اين صورت استفاده از فلسفه براي كودك در زمان كودكي عجيب به نظر نميرسد؟
دكتر ناجي اين نظر پياژه و ديگر متفكران را در اين حوزه قابل نقد دانست و گفت: امروزه علم اثبات كرده كه در دوران يك سالگي هم مغز كودك به خوبي كار ميكند، پس اين محدوديتهاي سني كه پياژه قبلاً ذكر كرده قابل بحث است. چنان كه گرت متيوئس (1980) معتقد است كه كودكان حتي در سنين 5 و 6 سالگي به خوبي قادر به استدلالند. بنيانگذار اين برنامه، يعني پروفسور ليپمن هم با آشنايي كامل به آراي پياژه، سخن او را چنين اصلاح كرد. چنان كه ذكر شد، پياژه، معتقد بود كه: «بچهها نميتوانند مسائل انتزاعي را درك كنند»، و ليپمن گفت: «بچهها اگر نخواهند نميتوانند آن مسائل را درك كنند، ولي اگر بخواهند، آنقدر ميپرسند تا به جواب خود برسند.»
سؤال ديگري كه در اين نشست مطرح شد؛ به نقش آموزش و پرورش كشور در اجراي اين برنامه اختصاص داشت. با توجه به اين كه در جامعهاي با محوريت دين كه طبعاً آموزش و پرورش آن هم بسيار متأثر از رويكرد ديني است، برنامه فلسفي براي كودكان چگونه اجرايي ميشود؟ و با توجه به رويكرد ديني در آموزش و پرورش آيا تعاملي ميان فلسفه و دين براي كودك وجود دارد؟
در واقع اين پرسش مقايسه آنچه از فلسفه براي كودكان در جهان اجرا ميشود و آنچه در جامعه ما به عنوان يك جامعه ديني مطرح است بود. به نظر دكتر ناجي، فلسفه براي كودكان از ابتداي پيدايش داراي رويكرد اخلاقي بوده است. چنان كه ليپمن متذكر شده، در تمام كتابهاي اين حوزه رويكرد اخلاقي وجود دارد. در اين برنامه با كنار گذاشتن تجويز به كودك، به اكتشاف كودك در زمينه اخلاقي اهميت بسياري داده ميشود. چنانكه رايج است به كودك يك گزاره اخلاقي مانند «دروغ گفتن بد است» آموزش داده نميشد بلكه ياد ميدهيم كه او بفهمد كه چرا دروغ گفتن بد است؟ در اين ميان رويكرد معلم بايد به آن تواضع فلسفي رسيده باشد كه شايد از كودك كمتر بداند و چه بسا از كودكان بياموزد. روششناسي اخلاقي در اينجا حائز اهميت است.
قضاوتها و ملاكهاي اخلاقي، هر دو به دست كودكان است. كودكان اگر بتوانند مغالطه نكنند و همچنين تحت تأثير افكار ديگران نباشند، با فطرت پاك كودكي خود به سمت اخلاقيات ميروند.
پرسش آخر، پرسش از شيوه و متدولوژي «فلسفه براي كودكان» بود. آيا متدولوژي خاصي براي بيان فلسفه براي كودكان داريم يا همان شيوههاي سنتي يا ابتكاري كارآمد است؟
اصلاً آيا براي بيان مفاهيم فلسفي متدولوژي داريم يا خير؟ دكتر وفايي متدولوژي مطلق قائل شدن براي فلسفه و تفكر مخصوصاً براي كودكان را در قرن 21 رد كرد و گفت: همين كه بر مبناي خواندن متن، حرف بزنيم و تبادل نظر و پرسش كنيم و هيچ گاه به عنوان يك متكلم وحده براي كودك سخن نگوييم روش اين برنامه است و اين كه چگونه سؤال بپرسيم؟
دكتر ناجي نيز در پاسخ به پرسش مطرح شده، اجراي حلقه كندوكاو را هدف اصلي اين مكتب دانست و گفت: تلاش اين است كه از داستانها، ديالوگ پديد آيد و سپس تبديل به تفكر شود و نهايتاً به خوداصلاحي بينجامد. معلم در اين برنامه كمك ميكند كه بچهها سؤال كنند و كندوكاو خود را پيش ببرند تا خودشان به جواب برسند. تحقيقات نشان داده است كه اگر مفاهيمي كه در اين كلاسها آموزش داده ميشود، براي كودكان دروني و نهادينه شود، تا بزرگسالي و به عنوان يك ارزش براي آنها باقي ميماند.
در پايان دكتر وفايي با تأكيد بر وجود فيلسوف نهفته درون هر كودك گفت: در اين برنامه بايد با احتياط عمل كرد كه به لطمه زدن به كودكان دچار نشويم و نگذاريم اين فيلسوف درون كودك بيش از كودك و غيرمتعادل با هم پيشرفت كنند و نيز اين كه بايد كودك شد تا بتوانيم در كنار كودكان تفلسف كنيم و آموختن لذت تفكر به كودكان شيرينترين لحظه ما بزرگان است؛ چرا كه ميدانيم اين لذت آگاهانه عمري طولاني دارد.
ناژين صفوي مقدم
+ این مقاله در شماره 4489 روزنامه ایران ( ایران فرهنگی ) در تاریخ پنجشنبه 9 اردیبهشت 89 منتشر شده است.